پرهام نورافزا
از چهار دهه عمری که از حوزه هنری میگذرد این نهاد فرهنگی و هنری دستخوش تغییرات زیادی به لحاظ تعویض مدیریتها همراه با سلیقههای مختلف و گوناگون و بعضا اشتباه از سر ناکارآمدی و ناآشنایی با هنر متعهد انقلابی شده است که اساسا حوزه هنری را از راه و رسالت خود به انحراف برده است.
هر آمدنی را رفتنی است؛ اما چه نیک اگر رفتگان آثار ارزشمند و فاخری را به یادگار گذاشته باشند یا مدیران با کارهای اجرایی و مدیریتی- اداری راه سهل و آسانتری را برای کارمندان و نیروهای انسانی خدوم و متعهد برای رساند این نهاد بزرگ فرهنگی، هنری کشور به سرمنزل مقصودش فراهم کرده تا آنان در مسیر راه از ادامه راه باز نمانند و به راه خود ادامه دهند. همچنین آمدگان نیز میراثدار گذشتگان باشند و چیزی بر آن بیفزایند. حوزه هنری در چهار دهه عمر خود فرازوفرودهای بسیاری را به خود دید اتمام مسئولیت محسن مومنیشریف پس از 10 سال برای کسانی که در سالهای گذشته پیگیر فعالیتهای حوزه هنری بودند، عجیب و تکاندهنده نبود چراکه هنرمندان این نهاد فرهنگی زودتر از اینها منتظر آمدن کسی که جوانتر از مومنی و با ایدهها و طرحهای خلاق با فکری نو برکرسی ریاستش تکیه زند و راهبر و خالق آثار فاخر و ارزشمند هنر متعهد انقلابی اسلامی باشد بودهاند. آمدن یک رئیس جوان که حتما فکرهای تروتازهای هم دارد امیدوارکننده است. حوزه هنری حداقل در بخش ادبیات ریلگذاری نسبتا خوبی در این سالها داشت چراکه خود مومنیشریف از نویسندگان به نام ادبیات داستانی و ادبیات جبهه و جنگ است و به زعم سلیقه بیشتر توان خود را در راهبردن این نهاد فرهنگی در جامعه روی ادبیات سرمایهگذاری کرده اما از دیگر شاخه و رشتههای هنری دیگر بسیار غافل ماند. حوزه هنری تا دهه 80 آثار سینمایی فاخر و ارزشمندی ساخت که جملگی علاوهبر حضور آنها در جشنوارههای داخلی، در جشنوارههای خارجی بیشماری شرکت کرده و جوایز نفیسی از این جشنوارهها کسب کرده و همه آنها ازجمله افتخارات حوزه هنری از حیث ساخت آثار سینمایی است. البته از انصاف به دور است زمانی که در دهه 60 سینمای کشور در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی فشل مانده بود این هنرمندان جوان انقلابی با دیدگاهی نو و با فکر و ایدهای باز در حوزه هنری گردهم آمدند و در آن سالها با ساخت آثار سینمایی خود جان تازهای به سینمای قبل و بعد از پیروزی انقلاب دمید و باعث رشد و شکوفایی کارگردانان و بازیگران جوان متعهد انقلابی شد و هنرمندانی چون محسن مخملباف، مجید مجیدی محمد کاسبی جعفر دهقان پرویز پرستویی رسول صدرعاملی رسول ملاقلیپور داریوش ارجمند و... تربیت کرد. و این خود باعث شد تا هنرمندانی چون کیومرث پوراحمد، سیروس آلوند و... به جمع این هنرمندان در حوزه هنری بپیونند. اما کمکم این نهاد خودجوش انقلابی که پاتوقی برای اهل فرهنگ و هنر کشور بود رفتهرفته شکل اداری و کارمندی به خود گرفت و این چنین شد که حوزه هنری از رسالت خطیر خود منحرف و به بیراهه رود.
آنطور که شناخت نسبی از جناب آقای دادمان دارم حداقل در حوزه ادبیات و قطعا در حوزههای دیگر به امید خدا شاهد شکوفایی سریعتر و بیشتری خواهیم بود. نخبگی ادبی و سابقه روشن در ادبیات بهصورت مستقیم، نشان میدهد که امیدواری، راه روبهروی ماست. البته کار حوزه هنری پرورش بیقید محصولات هنری نیست و این بدیهی است، چراکه اساسا هنر برای چیزی است. اما اینکه انقلاب اسلامی نهفقط یک جنبش سیاسی، بلکه حرکتی همهجانبه بهسمت اسلام بوده، مورد توجه است. اسلام دینی است که انسان را با تمام وجوه آن معنا کرده، بنابراین هنر انقلابی نیز محصور در موضوعاتی خاص نیست.
نامهای زیادی از بدو تاسیس این نهاد، در حوزه هنری گردهم آمدند. از آن ابتدا کسانی مثل مرتضی آوینی و قیصر امینپور بودند و بعد از آن سیدحسن حسینی، رسول ملاقلیپور، فرجالله سلحشور، فریدون عموزاده خلیلی، امیرحسین فردی، طاهره صفارزاده، ابوالفضل عالی، سیدعلی میرفتاح، حسین خسروجردی، احمد عزیزی، مهرداد اوستا، سپیده کاشانی، سلمان هراتی، علیرضا قزوه، محمدرضا آقاسی و محمدعلی محمدی ازجمله کسانی بودند که در حوزه هنری فعالیت میکردند. این نامهای آشنا گاهی از فعالیت در حوزه پشیمان شده و با دعوا و قهر از حوزه جدا شدند مثل مرحوم سیدحسن حسینی یا زندهیاد قیصر امینپور که به قول خودشان فعالیت ادبیشان را از خانه خودشان یعنی همین حوزه هنری شروع کرده بودند.
شاید روایت دوستان قیصر از رفتنش از حوزه هنری، هنوز برای خیلیها جذاب باشد؛ مثل روایتی که اسماعیل امینی از رفتن او نقل میکند و میگوید: «بهاصطلاح طوری شد که کمکم داشتند در اینکه چه کاری ساخته بشود یا چه کاری ساخته نشود، چه شعری گفته شود، چه شعری گفته نشود، این داستان چرا چاپ شد، این فیلم چرا اینطور بود و... دخالت میکردند و همین باعث اصطکاکهایی شد که در سال 66 حدودا 13 نفر از این هنرمندان راهشان را از حوزه هنری جدا کردند. بیانیههایی در روزنامهها در دفاع از آنها نوشتند، ولی خب به جایی نرسید و در واقع این 13 نفر را اخراج کردند و بعد گروهی از به مجله سروش نوجوان راه یافتند. »
اواخر دهه 60 بود که مدیران حوزه هنری به این نتیجه رسیدند که پاشنه آشیل این نهاد، تامین هزینههایش است. مدیران حوزه هنری میخواستند، به این سمت بروند که بخش فرهنگ و هنر روی پای خودش بایستد، اما آشنا به لوازم و شیوههای اقتصاد فرهنگ نبودند. همین ناآشنایی به ظرفیتهای حوزه فرهنگ و هنر باعث شد که به بیراهه بروند و حوزه هنری در دهه 70 به فعالیتهای اقتصادی ورود کرد. جایی که قرار بود مأمن هنرمندان و اهالی فرهنگ باشد تبدیل به بنگاهی اقتصادی شده بود و حتی برای خرید سهام یک باشگاه ورزشی هم تلاش میکرد. وارد کردن حوزه هنری به دنیای تجارت و واردات مهمترین اشکال در مدیریت این نهاد در دهه 70 بود. اما در سالهای بعد، اوضاع برای حوزه هنری بهتر نشد و گرفتار مساله عمیقتری شد.
درخشش و حضور موثر حوزه در سینما
در دهه ۶۰ فیلمهایی از قبیل بلمی بهسوی ساحل (ملاقلیپور ۱۳۶۴)، گذرگاه (بحرانی ۱۳۶۵)، هراس (بحرانی ۱۳۶۶)، رد پایی بر شن (هنرمند ۱۳۶۶)، مهاجر (حاتمیکیا ۱۳۶۸) و چشم شیشهای (قاسمی جامی ۱۳۶۹) توسط حوزه هنری تولید شده بودند و این مجموعه در معماری نسل فیلمسازان پس از انقلاب نقش موثری داشت؛ حوزه هنریای که در همه ژانرها سرک میکشید و در همه آن ژانرها فیلمهای موفقی ساخت که جوایز جشنوارههای بینالمللی و داخلی زیادی را از آن خود کرد و به افتخارتش افزود. اما پس از سال رخوت و رکود در عرصه سینمایی یعنی از دهه 90 به بعد به دلیل سوءمدیریت و ناآشنایی و نابلدی مدیرانی که این اواخر در معاونت سینمایی حوزه هنری سکان هدایت آن را برعهده گرفته بودند بود و در عرصه تولید فیلمهای سینمایی و بعضا سینماداری حوزه را در این شاخه هنری به تلی از خاکستر مبدل ساختند و برایشان هم فرقی نمیکرد که حوزه هنری در عرصه سینما دستاوردی داشته باشد. حوزه هنری در طول 4 دهه فعالیت خود 70 اثر فاخر بلند سینمایی ساخت چگونه شد که امسال تنها یک فیلم سینمایی تولید کرد و با همین یک فیلم در جشنواره فیلم فجر سال گذشته شرکت کرد.
اداری کردن و دولتی کردن مهمترین ضعف استراتژیک مدیریت
مهمترین ضعف استراتژی مدیریت حوزه هنری یعنی پس از رفتن حاجآقا زم و آمدن دکتر بنیانیان در دهه 80، اداری کردن و دولتی کردن آن بود. حوزه به نحو ناشیانهای خودش را شبیه به وزارت فرهنگ و ارشاد کرد. مدیرانش تلاش کردند که معاونتها و مدیریتهای مشابه ارشاد را طراحی کنند و دفاتر استانیاش مشابه ادارات کل ارشاد در استانها شد. نتیجه این اقدام چیزی نبود جز چاق شدن حوزه هنری که حالا از پس هزینههای خودش هم برنمیآید. حوزه هنری که قرار بود محلی برای اجتماع هنرمندان باشد و تکیهگاه مطمئن برای تولیدات فرهنگی و هنری باشد، این روزها مأمن اجتماعی از کارکنانی است که به بهانه فرهنگ و هنر به استخدام حوزه هنری درآمدهاند و برای خود روزگار سپری میکنند تا سن بازنشستگی فرا برسد.
مشاوران فعال در کنار مدیریت جدید
حوزه هنری بخشهای مختلفی دارد، از جمله کتاب و ادبیات، سینما و انیمیشن، هنرهای تجسمی، هنرهای نمایشی، موسیقی، آموزش و پژوهش. در هرکدام از این بخشها، اتفاقات خوبی رقم خورده است، اما شاید بخش کتاب در حوزه هنری با برند انتشارات «سوره مهر» اتفاقات مهمی را در عرصه کتابهای حوزه دفاع مقدس رقم زده باشد و خیلی از اولینها با این برند اتفاق افتاد. البته نباید این را از نظر دور داشت که در مدت ریاست مومنیشریف بخش کتاب و انتشارات آن از دیگر بخشهای حوزه فعالتر و موفقتر بود آن هم به این دلیل که خود مومنیشریف نویسنده ادبیات داستانی و ادبیات جبهه و جنگ است که در این سالها به شخصه موفقیتهای زیادی کسب کرد و به همین خاطر توجه زیادتری به بخش کتاب نسبت به بخشهای دیگر هنری داشت و بیشتر هموغم خود را در این شاخه هنری معطوف ساخت. اساسا مدیر حوزه هنری نباید خود هنرمند باشد چراکه طبیعی است که آن مدیر در مدت زمان ریاست خود شاخه هنری خود را ارجحتر از دیگر شاخهها بداند و به آن بال و پر بدهد. باید مشاوران خوب هنری در کنار مدیر حوزه هنری باشند و او را در همه شاخههای هنری به یکسان ایده و فکر ارائه بدهند و او را در به سرانجام رساندن رسالت خطیرش یاری رسانند. آن هم نهفقط یک مشاور بلکه از هر شاخه هنری باید یک مشاور فعال و برتر را در کنار خود داشته باشد تا بتواند به مساوات فعالیتهای این نهاد بزرگ فرهنگی و هنری را ادامه دهد. برای آقای دادامان در پست جدیدشان آرزوی موفقیت میکنیم و امیدواریم که ایشان بتوانند هنرمندان قهر کرده حوزه هنری را بار دیگر زیر یک سقف گردهم درآورد و دلهایشان را بار دیگر به یکدیگر نزدیک سازند تا بازهم شاهد رشد و شکوفایی حوزه هنری و هنر متعهد انقلابی آن باشیم.