نگاه، نقد و یادداشت مطالب فرهنگ و هنر
نگاه، نقد و یادداشت مطالب فرهنگ و هنر

نگاه، نقد و یادداشت مطالب فرهنگ و هنر

نسل طلایی بازیگری در ایران منقرض شد

پرهام نورافزا

این روزها جوانان بسیاری پا به عرصه بازیگری گذاشته‌اند، بازیگرانی که به استعدادهای خوبی هم در میان‌شان دیده می‌شود، اما نسل محمدعلی کشاورز، علی نصیریان، عزت‌الله انتظامی، داود رشیدی و جمشید مشایخی دیگر تکرار نمی‌شود و با درگذشت این بزرگان سینمای ایران نسل طلایی بازیگری در ایران منقرض شد. اینان بازیگران نسل طلایی دیروز و امروز سینمای ایران بودند.  

نصیریان درگذشت همه بزرگان سینمای ایران را فقدانی بزرگ در تاریخ بازیگری کشور خوانده و گفته است «از دست دادن هنرمندانی همچون محمدعلی کشاورز، عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی و داود رشیدی در این سطح از حرفه‌ای بودن و انسانیت جبران‌ناپذیر است، امثال این بزرگان سینما تکرارنشدنی هستند. امیدوارم نسل جدید در راه جاودانگی تلاش کنند اما به‌واقع جا پای کشاورز گذاشتن ممکن نیست.»

علی نصیریان اخیرا چندین سناریو به دستش رسیده اما واقعیت امر هیچ‌کدام برایش جذاب نبوده‌اند، به همین منظور کمی کم‌کار شده و ترجیح می‌دهد برای نقشی جذاب منتظر بماند. او در مصاحبه‌ای گفته بود « سن من آن‌طور نیست که بخواهم برای هر نقشی خودم را به آب و آتش بزنم یا اینکه به زور پرکار باشم، من تلاش می‌کنم که در این روزهای پایان زندگی‌ام نقش‌های به‌یادماندنی ایفا کنم و آنها را به‌یادگار بگذارد. با این اوصاف از این بزرگان و نسل طلایی بازیگری تنها علی نصیریان باقی‌مانده که امیدواریم خداوند متعال برای این بزرگوار طول عمر همراه با سلامتی عطا فرماید تا ما نیز از هنرنمایی‌های این بزرگوار در فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی همچون گذشته حض بصری ببریم.

 

بحران بازیگر، زخمی بر پیکره سینمای ایران

بازیگر، ویترین هر فیلم سینمایی است. نتیجه تمام تلاش‌های گروه تولید قبل و بعد از زمان فیلمبرداری، در بازی بازیگرانی که تصویر آنها بر پرده نقره‌ای می‌تابد نمود پیدا می‌کند. از سویی این بازیگران هستند که محبوبیت آنها، اولین عامل جذب مخاطب به گیشه است و در تمام دنیا، بازیگران هستند که بار اصلی موضوع برگشت سرمایه به سینما را به دوش می‌کشند.

 سینمای ایران قبل از انقلاب با همین روش مرسوم و با استفاده از بازیگرانی که بیشتر ستاره بودند تا هنرمند، فروش بالای فیلم‌ها را در گیشه تضمین می‌کرد. از آن روزگار نقل شده که هر روز صبح تهیه‌کنندگان فیلم‌ها جلوی خانه رضا بیک ایمانوردی تجمع می‌کردند تا در زمان خروجش از خانه، او را سر صحنه فیلم خود ببرند چون حتی 10 دقیقه حضور او در فیلم، می‌توانست فروش بالای فیلم را تضمین کند. سینمای قبل از انقلاب از این‌گونه هنرمندان و هنرپیشگان و ستاره سینما کم نداشت همچون شادروان محمدعلی فردین، بهروز وثوقی، سعید راد، مرحوم ایرج قادری، مرحوم ناصر ملک‌مطیعی و... کم نداشت و هریک برای خود در آن روزگاران سینمای ایران که به «فیلمفارسی» شهره دارد ستاره و به قول معروف «آرتیست» سینما بودند و بازی و حضور هریک از آنها گیشه فیلم را تضمین می‌کردند و تهیه‌کننده از بابت برگشت سرمایه خود هیچ نگرانی نداشت.    

 

ستاره‌های دهه60: تازه‌واردهای تئاتری

پس از پیروزی انقلاب، بسیاری از بازیگران سینمای قبل از انقلاب ممنوع الکار شدند و تنها تعدادی از بازیگران قدیمی که از تئاتر به سینما آمده بودند، در عرصه بازیگری باقی ماندند و به همین دلیل در آن دوران، چهره‌های جدیدی وارد سینما شد. داریوش ارجمند، فریماه فرجامی، جهانگیر الماسی، جمشید هاشمی‌پور معروف به جمشید آریا، سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی و علیرضا مجلل از این دست بازیگران بودند که چهره‌های شاخص سینمای دهه 60 شدند.

 

ستارگان دهه 70 : نسل جوان

این روند در دهه 70 هم کم‌وبیش ادامه داشت ولی این‌بار ستاره‌هایی به میدان آمدند که بیشتر جوان پسند بودند و به نوعی می‌شد آنها را نسل جدید ستارگان سینمای ایران نامید. نیکی کریمی، امین حیایی، محمدرضا فروتن، بهرام رادان، هدیه تهرانی و مهناز افشار ازجمله ستارگان این دهه بودند که به مدد چهره زیبا یا توانایی‌های بازیگری، وارد عرصه تصویر شدند تا بار گیشه را بر دوش بکشند.

 

ستارگان معاصر: چقدر می‌دی بازی کنی؟

ورود به دهه 80 مساله ورود چهره‌های جدید به سینما را وارد فاز تازه‌ای کرد. کم‌کم جذابیت‌های ظاهری تبدیل به تنها معیار ورود بازیگر به سینما شد و در کنار آن، عده‌ای بودند که با گرفتن پول از چهره‌های علاقه‌مند، به آنها در فیلم‌های سینمایی نقش می‌دادند تا آنها را جلوی دوربین بیاورند. محمدرضا گلزار، الناز شاکردوست، حامد بهداد، شهاب حسینی و مصطفی زمانی ازجمله بازیگران دهه 80 بودند که هرکدام به فراخور توانایی‌های خود، در سینما کار کردند و ماندند.

از دیرباز مساله بحران بازیگر در سینمای ایران مطرح بوده اما به‌نظر می‌رسد با ورود به دهه 90، این مساله شکل جدی‌تری به خود گرفته است. با فوت بسیاری از بازیگران حرفه‌ای و کهنسال در سال‌های اخیر مثل سروش خلیلی، محمد ورشوچی و محرم بسیم، تنها چند گزینه محدود برای ایفای نقش پدربزرگ‌ها داریم. فرخ‌لقا هوشمند، حمیده خیرآبادی و مهری ودادیان ازجمله مادربزرگ‌های درگذشته سینما هستند و کسانی که روزی جوان اول فیلم‌ها محسوب می‌شدند، حالا در میانسالی هم به مدد چهره‌پردازی، ناچار به تکرار مجدد نقش جوانان هستند.

در آغاز دهه 90، به‌نظر می‌رسید بحران بازیگر در سینما ما جدی باشد. تعداد بازیگران کمتر از انگشتان دو دست در تمام پروژه‌ها حضور دارشتند و روند تولید به‌خاطر لزوم صبر کردن برای خلوت شدن مشغله کاری بازیگران، بسیار کند بود. از سویی تعدادی از چهره‌های نوظهور سینما در دهه 80 و 90، تنها به مدد خرج کردن از جیب‌شان در فیلم‌ها و ضعف‌های هنری آنها، به فیلم‌ها آسیب جدی می‌زد.

مقایسه صنعت سینمای ایران با دو کشور آمریکا و هندوستان که هر دو صنعت سینما دارند، نشان می‌دهد که ضعف ما در این حد تا چه اندازه است. صدها بازیگر در هالیوود و بالیوود وجود دارند که صرف‌نظر از جایگاه آنها به‌عنوان ستاره یا بازیگر نقش‌های اصلی و فرعی، همگی با مهارت‌شان در کار نشان می‌دهند از کانال‌های دانشگاهی یا آموزشی وارد صنعت سینما شده‌اند و مقایسه آنها با بازیگرانی که بسیاری از آنها حتی حرف زدن‌شان هم با مشکل همراه است اما در ایران آنها را بازیگر خطاب می‌کنیم، جز خنده و تاسف نتیجه دیگری ندارد.

 

تهیه‌کنندگان قدرت ریسک روی چهره‌های ناشناس را ندارند

متاسفانه کل توان سینمای ایران محدود به چند بازیگر شده که همه منتظر کار با آنها هستند و این لطمه بزرگی به سینمای ایران می‌زند.

باید اذعان داشت سینمای ایران در مسیر بازیگرپروری حرکت نکرده است. چند بازیگر ثابت از دهه‌های قبل هستند اما مدت‌هاست چهره جدیدی وارد این گروه نشده است. البته ناگفته نماند که ریشه‌یابی این مساله به این سادگی‌ها هم نیست. به علت هزینه بالای تولید فیلم، قدرت ریسک تهیه‌کنندگان برای وارد کردن چهره جدید به سینما کم شده چون همه دوست دارند به مدد بازیگر شناخته‌شده، فروش فیلم را بالا ببرند پس با این اوصاف یعنی نمی‌توان به سادگی چهره جدیدی را وارد سینما کرد چراکه سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده از بازگشت سرمایه خود هراس دارد.

علاوه‌بر هزینه بالای تولید، در بخش آموزش هم نقص‌هایی داریم و آموزش بازیگری در وضعیت بغرنجی است. حتی در تلویزیون دولتی که مشکل بازگشت سرمایه وجود ندارد، می‌بینیم که باز هم این ریسک انجام نمی‌شود و تلویزیون ترجیح می‌دهد با هزینه بالا، از همان چهره‌های قدیمی استفاده کند. این روند به فیلم‌های تجربی و نیمه‌حرفه‌ای هم کشیده شده و حالا در این فیلم‌ها هم، بازیگران معروف حضور دارند و عملا راه چندانی برای ورود چهره جدید به سینما باقی نمی‌ماند.

 

چرخه ورود بازیگر به سینما در ایران معیوب است

در روند پیش‌تولید فیلم‌ها این بحران به خوبی خود را نشان می‌دهد. وقتی می‌بینیم که عوامل تولید یک فیلم چه رنج و مشقتی را بر خود هموار می‌کنند تا بازیگر مناسبی را برای فیلم خود بیابند، جالب اینکه فقط چند نفر معدود هستند که همه را راضی می‌کنند و مرتب برای دعوت این چند نفر به پروژه‌ها تلاش می‌شود.

متاسفانه چرخه ورود بازیگر به سینما در سینمای ایران درست طی نشد و اجازه ندادند بازیگران مستعد تئاتر، رشد کنند و به سینما بیایند. همین مساله به نوعی باعث ضعف تکنیک در مقوله بازیگری در سینمای ایران شده است. متاسفانه این روزها افراد زیادی به مدد پول یا پارتی بدون کمترین توانایی یا حتی استعدادی در عرصه بازیگری، جلوی دوربین می‌روند که این مساله بسیار دردناک است.

یک بازیگر در طول دورانی که بازیگری تئاتر را می‌آموزد کار تیمی، مسئولیت‌پذیری و توانایی تحلیل نقش را می‌آموزد و پس از طی همه این مراحل، آماده حضور جلوی دوربین می‌شود. اما ورود او به عرصه تولید فیلم صورت نمی‌گیرد و حتی حضورش در همان تئاتر هم با مشکل روبه‌رو است. به نظر یکی از راه‌های برون‌رفت از این بحران این است که باید تئاتر را تقویت کرد و با شناسایی بازیگران مستعد آن، تنوع بازیگر در سینما را بالا برد. هرکس که تئاتر بداند و بازیگر پیس‌های گوناگون آن باشد و به‌واقع خاک صحنه بخورد می‌تواند ادعای بازیگری کند و خود را بازیگر بنامد. بازیگری که روی صن تئاتر دست‌و‌پایش نلرزد و جو سالن و حضور و نفس مخاطبان در ایفای نقش و بازی‌اش خللی وارد نکند و بدون کوچک‌ترین توپوقی به ایفای نقشش بپردازد می‌توان آن را بازیگر نامید.  

 بی‌شک جنبشی که از سال 1348 در سینمای ایران آغاز شد و درواقع در ابتدا حتی اسمی هم نداشت و تنها تولید چند فیلم متفاوت در فضای سینمای آن دوران بود را بعدها اسمش را می‌گذارند موج نوی سینمای ایران. اما این حرکت و کارهای دنباله‌کنندگان آن تابع یک نگاه نظریه‌پردازانه نبوده و بیشتر حرکتی است که محصول تلاش منفرد تعدادی فیلمساز است.

 

دانشگاه بازیگر تربیت می‌کند اما بدون استفاده از آن

دو منبع رسمی تربیت بازیگر در ایران دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر و دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستند، اما به یک دلیل مشخص تعداد کمی از فارغ‌التحصیلان بازیگری این دو مرکز وارد کار سینما می‌شوند، آن هم به دلیل رابطه نداشتن مراکز آکادمیک با فضای حرفه‌ای سینما در ایران. مسیر یک فارغ‌التحصیل از این مراکز رسمی و دولتی برای رسیدن به جلوی دوربین سینما سخت است چون در این مراکز برای دانشجویان دوره کارورزی نمی‌گذارند تا مجبور به حضور در پشت صحنه فیلم‌های سینمایی و تئاترها شوند، تا کار را در فضای واقعی یاد بگیرند و این ناشی از همان عدم ارتباط است.

درخصوص آموزشگاه‌های سینمایی بخش خصوصی هم باید گفت حدود 6 مدرسه بازیگری و آموزش سینمایی معتبر در استان تهران فعالیت می‌کنند که سیستم و بودجه دولتی در آنها دخیل نیستند، در نتیجه این مدارس ناچارند برای جذب هنرجو و کسب درآمد، خدمات مناسب با اساتید خوب و امکانات جانبی دیگر بدهند تا هنرجویان جذب شوند. حضور معلمان خوب و معتبر کیفیت آموزش را بالا می‌برد و از سوی دیگر آنان پلی برای ارتباط این شاگردان با دنیای حرفه‌ای سینما هستند که این پل در مراکز آموزشی دولتی وجود ندارد. به همین دلایل است که از هریک از این آموزشگاه‌ها فقط چند بازیگر خوب به عرصه بازیگری معرفی شده است.

 

در همه جای دنیا تئاتر سینما را تغذیه می‌کند

ارتباط سینما با تئاتر در ایران به کلی قطع است. اگر سینمای آمریکا از نظر تعداد و قدرت بازیگرانش در سطح بالایی است به این دلیل است که آبشخوری به نام برادوی دارد. خیابانی با ده‌ها سالن تئاتر که هر شب در آن نمایش‌های زیادی اجرا می‌شود. جایی که در آن بازیگران زیادی هر شب روی صحنه می‌روند و توسط کارگردانان و تهیه‌کنندگان هالیوود شناسایی می‌شوند. تئاتر جایی است که بازیگر تربیت می‌کند اما ارتباط بین این دو هنر در سینما قطع است. منابع مورد نیاز برای تامین بازیگر در سینما مشخص و در دسترس است اما به دلیل نبودن رابطه بین سینما و تئاتر و مراکز رسمی آموزشی و فضای تولید در سینما، ورود یا کشف بازیگر جدید در سینما به سختی انجام می‌گیرد. در هالیوود کرک داگلاس، مارلون براندو، آل پاچینو، آنتونی هاپکینز و مریل استریپ نمونه‌های درخشانی از بازیگران تئاتر در سینما هستند که همگی به پیشینه‌ای تئاتری خود افتخار می‌کنند. بیشتر آنها از برادوی آمده‌اند و سینمای آمریکا هنوز هم به همین شیوه بازیگر کشف می‌کند. اما این رابطه در ایران ناقص است چون اکثر تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌ها حوصله رفتن به تئاتر و کشف بازیگر جدید را ندارند. همه به همان بازیگرهای قدیمی چسبیده‌اند و اگر بازیگری هم در نقشی خوب بازی کند، در بهترین حالت در آن کلیشه می‌شود. کلیشه شدن خود نیز آفت بزرگی است و به این خاطر است که تهیه‌کننده و کارگردان آن کلیشه را نمی‌شکند که چهره‌ای جدید از یک بازیگر کشف کند و ترجیح می‌دهند بدون ریسک از همین نمونه‌های صدبار آزموده شده استفاده کنند.

 

*می توان از این بحران خارج شد اما...

لذت شهرت و دیده شدن در ضمیر هر انسانی به صورت بالقوه و نهفته وجود دارد که با گرویدن به برخی از کسوت‌ها و مشاغل فرصت ظهور و بروز به هر صاحب ذوقی را در این وادی می‌دهد. ورود هنرمندان به مشاغلی غیر از آنچه به آن شهره هستند، امروزه به یک رسم نامأنوس متداول تبدیل شده است. ورود یکباره به دیگر حوزه‌های هنری و فیلمسازی توسط بسیاری از بازیگران سینما و تلویزیون در کشورما نیز به تأسی از دیگر همکاران بین‌المللی دنیای هنر، مقبول این دسته از هنرمندان واقع شده است. در این رابطه بسیارند افرادی که در ابتدا بازیگر بوده‌اند اما اکنون به دلایل مختلف به عرصه‌هایی همچون خوانندگی، مجری‌گری، کارگردانی و... روی آورده‌اند.

راه برون‌رفت از این جریان و به راه‌اندازی جریان تربیت بازیگر در ایران در گرو ایجاد ارتباط سازنده بین سینما و تئاتر در کنار فعال کردن قواعد اقتصادی بخش خصوصی در عرصه این دو هنر است. وقتی سینما و تئاتر در دست بخش خصوصی باشد، به دلیل رقابت برای داشتن تولید بهتر، به شکل خودکار یک چرخه تربیت بازیگر خوب به وجود می‌آید چون سینما و تئاتر لازم و ملزوم یکدیگرند و اگر منصفانه بخواهیم بنگریم این تئاتر است که می‌تواند بیشتر به سینما کمک کند.

بی شک بحران بازیگر در سینمای ایران می‌تواند تبعات مهمی در ادامه حیات سینمای ایران داشته باشد. به‌زودی همین بازیگران میانسال هم پیر می‌شوند و نمی‌توانند جوان اول فیلم باشند. از سویی افزایش روند ورود به سینما به مدد پول و پارتی، ستارگان جوان اما کم قدرتی را به سینما می‌آورد که حضورشان در فیلم‌ها نه‌تنها جذابیتی ندارد، بلکه به مرور باعث قهر دوباره مخاطب از سینما می‌شود و سالن‌ها هر روز خلوت و خلوت‌تر خواهند شد.

بنابراین سینما برای ادامه حیات خود به خون تازه نیاز دارد. ورود بی‌شمار کارگردانان جوان در کنار کمبود متخصصان جوان در سایر رشته‌ها به‌خصوص بازیگری، لطمه زیادی به موازنه نیروها در سینما می‌زند و ادامه این روند قطعا سینما را به لبه پرتگاه نابودی خواهد برد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد