پرهام نورافزا:
ابوالحسن داودوی فیلمساز، کارگردان و تهیهکننده سینمای ایران فارغالتحصیل رشته جامعهشناسی است که به دلیل علاقه وافر به هنر سینما به این حرفه روی آورد و کار خود را در دهه 70 و اوایل دهه 80 با ساخت فیلمهای سینمایی با تم کمدی چون: «من زمین را دوست دارم»، «جیببرها به بهشت نمیروند»، «سفر جادویی»، «مرد بارانی»، «نان عشق و موتور هزار» بهعنوان فیلمساز صاحب سبک در هنر سینمای ایران نام آشنا شد. او با ساخت فیلمهای «رخ دیوانه» و «زادبوم» مسیر فیلمسازی خود را به سبک جدی تغییر داد اما به دلیل بیمهری و جفایی که در حق او در ساخت فیلم :«زادبوم» شد باعث گشت او به مدت 6- 7 سال از حرفه فیلمسازی خود را کنار بکشد و به نوعی با سینمای ایران قهر کند اما پس از این سالها او باردیگر با ساخت فیلم جدید خود دوباره پا به دنیای سینما نهاد و با نگرش جدید خود به این حرفه میخواهد خود را باردیگر ثابت کند. او فیلم «هزارپا» را در دست ساخت دارد که هماکنون مراحل پایانی فنی خود را پشت سر میگذارد.
داوودی خود در مقام داور در چندین جشنواره فیلم فجرحضور داشته اما بنا به دلایلی که در ادامه این مطلب به آن خواهیم پرداخت با روش، مسلک و برخورد و سیاستهای دوستان و همکاران خود در ایام پر تب و تاب جشنواره موافق نبوده و اساسا سیاستهای دفتر جشنواره و مسئولان آن را به باد انتقاد گرفته است.
ماجرای این فیلم با تمی اجتماعی درباره ارتباط شخصیت اصلی با زادگاه، خانواده و هویت گمشدهاش در شرایط اجتماعی است. در این فیلم عزتا... انتظامی، مسعود رایگان، رویا تیموریان، بهرام رادان و پگاه آهنگرانی ازجمله بازیگران آن هستند.
ابوالحسن داوودی معتقد است جشنواره فیلم فجر، جشنوارهای است که در سینمای ایران جا افتاده و همیشه هم حواشی و جذابیتهای خودش را داشته است. جشنواره امسال هم تفاوت چندانی با جشنوارههای سال قبل ندارد. جشنواره همواره مشکلاتی داشته است که ناشی از تعریف کلی است. تعریف کلی دچار اغتشاش و دوگانگی است که خیلی از این حواشی را به وجود میآورد. این مساله مربوط به الان و سال قبل نیست؛ یک بحث کلی و قدیمی است. اما بحث دیگر این است که جشنواره طی ۳۵ سال بهعنوان یک مراسم سالانه که برای سینما برگزار میشود، پذیرفته شده است. تصوری که سینماگران و دولتیها از این جشنواره دارند باعث اختلاف میشود. نمیتوان جشنواره را قبل از برگزاری قضاوت کرد. وظیفه اصلی سینما نشان دادن مشکلات و مصائب سینما نیست. این یکی از تواناییهاست که میتواند بروز یابد. بحث اصلی این است که چقدر مسائل اجتماعی سینمای ایران با درام و قصه توانسته است ترجمه شود و چطور توانسته با تماشاگر ارتباط برقرار کند. در همه دورهها این نقطه قوت وجود داشته است. خیلی از فیلمها در این سالها با این روند توانستهاند سوژهشان را به زبان سینما ترجمه کرده و با مخاطب عام ارتباط خوبی برقرار کنند. اما در خیلی موارد هم دیدهایم فیلمهایی ساخته شدهاند که یا فیلمهای زیادی روشنفکرانهای بودهاند یا خودآگاه و ناخودآگاه با نگاهی به سلیقه جشنوارههای خارجی ساخته میشوند. شخصا خیلی موافق اینگونه فیلمها نیستم. خودم وقتی فیلمی را شروع میکنم اول به تماشاگر فیلم نگاه میکنم تا بتوانم سلیقه مخاطب عام را اقناع کنم. اما مساله مهمتری که وجود دارد اینکه سعی کنم از سقف سلیقه مخاطبم شروع کنم و به کف سلیقه او فکر نکنم. مثل خیلی از فیلمهای تجاری که در حال حاضر میبینیم و در سینما وجود دارند.
زادبوم» در بدترین شرایط ممکن در حال اکران است. حوزه هنری سرمایهگذار اصلی این فیلم است و جالب اینکه این نهاد عریض و تاویل اثری را که 10 سال پیش در ساخت آن سهم داشت، بعد از اتفاقات سال 88 همسو با سازمان سینمایی دولت وقت آن را توقیف کرد. زمانی هم که سهم حوزه هنری را خریدم، بازهم اکران فیلم را تحریم کردند؛ فیلمی که سیمرغ نگاه ملی جشنواره را گرفته بود، بدون هیچ توضیحی آن را کنار گذاشتند؛ البته فهرست بلندبالای سانسور و ممیزی هم ارائه داده بودند که من واقعا متوجه نمیشوم مسئولان سینمایی چگونه تحمل میکنند نهادی که فقط تعدادی سینما در اختیار دارد، برای خود قانون وضع کند و این گونه مجوزهای وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان سینمایی را به ریشخند بگیرد.
متاسفانه مسئولان وزارت ارشاد و سازمان سینمایی هم به جای اینکه با چنین رفتارهای فراقانونی برخورد کنند، محتاطانه عمل میکنند. مسئول سازمان سینمایی به جای دفاع از فیلم و مجوزی که صادر کردهاند، در چنین شرایطی میگویند تحریمی در کار نیست! فیلمی که جایزه نگاه ملی را گرفته رسما اکرانش از سوی حوزه هنری تحریم میشود، معنای این کار چیست؟ به نظر میرسد مجوزدهنده قانونی برای اکران فیلم حتی نمیتواند از مجوز خود دفاع کند. این مساله هم آزاردهنده و هم تحقیرآمیز است.
جالبتر اینکه فیلم«زادبوم» به مدت 8 سال توقیف بوده اما به یکباره پس از این سالها حتی بدون حذف یک فریم از آن با تغییر مدیریت سینمایی کشور و جابجایی وزیر ارشاد فیلم دوباره مجوز اکران میگیرد. چی شد که به او مجوز اکران دادند؟ مگر این فیلم از نگاه مسئولان وقت مشکل و ایراد نداشت پس چرا با تغییر مدیریت آنهم بدون کوچکترین ممیزیای به این فیلم توقیف شده مجوز اکران دادند. من به شخصه راضی به اکران «زادبوم» در سینماها نیستم. این فیلم باید در زمان خودش اکران میشد که نشد! کاش «زادبوم» همچنان توقیف میماند.
ممکن است در این فیلم نشانههایی وجود داشته باشد که به دورانی خاص مربوط بوده است، اما موضوع اصلی «زادبوم»به هیچ زمان و دورهای مربوط نیست؛ برای مثال، بحث «مهاجرت مغزها» نهتنها از آن دوره گستردهتر که خیلی حادتر هم شده است؛ مباحثی چون بحران در خانواده و از هم گسیختگی آنها نسبت به 10 سال قبل که این فیلم را ساختم، نهتنها بیشتر شده، بلکه شرایط بحرانیتری را طی میکند.
نکته دیگری که ابوالحسن داوودی را به نوعی جشنواره زده کرده و ذوق و اشتیاقیش را برای قبول مسئولیت در بخش داوری و یا بخشهای گوناگون جشنواره فیلم فجر سلب کرده نگاههای سیاسی و سلیقهای مسئولان و حتی هنرمندان کشورمان و مصلحتاندیشی آنان به فیلمها و آثار ساختهشده برای شرکت در جشنواره فیلم فجر است. چرا که در این جشنواره قضاوت روی فیلمها قضاوتی حرفهای، فنی و کارشناسانه نیست و در مواقعی فیلمی که به لحاظ تکنیک ساختار تخصصی و فنی را ندارد به مصلحتی میبایست آن را به عنوان یکی از نامزدهای دریافت سیمرغ یکی از بخشهای جشنواره فیلم فجر معرفی میکردیم که این بسیار برایم آزاردهنده و غیرقابل هضم بود.
«زادبوم» بهگونهای چکیده همه آثار من است. اگر بخواهم برای آثارم مانند یک دفترمشق، سرمشقی مشخص کنم، سرمشق همه فیلمهایی که با مضامین مختلف ساختهام، «زادبوم» است؛ البته این حرف به این معنی نیست که این فیلم بهترین فیلم من است، بله از جهتی اولویت حرف به این معنی نیست که این فیلم بهترین فیلم من است، بلکه از جهتی اولویت حرف این فیلم است. «زادبوم» دکترین فلسفی من است. این دکترین در تصورم درباره مملکت و هم در جریانی وجود دارد که در آن زندگی میکنم؛ از این رو «زادبوم» جایگاه متفاوتی دارد.
به هر حال اینگونه مساله بیتاثیر نبود. فیلمی که دو سال برای ساخت آن زمان گذاشته بودم، مورد جفای چندگانه قرار گرفت. نهتنها فیلم از سوی مدیریت وقت سازمان سینمایی توقیف شد، بلکه نهادی چون حوزه هنری که با اصرار از من بهعنوان فیلمساز دعوت کرد، پیشنهاد فیلمسازی داد، بعد از ارائه طرح بهشدت از آن استقبال کرد، سرمایهگذاری صددرصد فلم را انجام داد و بعد از ساخت از فیلم بسیار راضی بود و بعد از موفقیت در جشنواره و دریافت جوایز متعدد خوشحال بود، به یکباره با تغییر مدیریت سازمان سینمایی و ایضا وزیر ارشاد 180 درجه فضا عوض شد. حوزه هنری به مانع بزرگ و اصلی دیده نشدن این فیلم از سوی تماشاگران تبدیل شده است.
در این سالها، بسیار سعی کردم که مساله را با تعامل حل کنم، اما حتی زمانی که ما کل سهمی را که حوزه از این فیلم داشت خریدیم، باز هم آنها در سینماهایی که در اختیار دارند، آن را تحریم کردند. طبعا مجموعه این اتفاقات در این سالها آثار خسارت باری روی آدمی میگذارد و ارتباط اثر با تماشاگر را از بین میبرد. اگر اهل هنر از هر نوع آن یا حتی یک کارگر معمولی تولیدکننده را از رسیدن محصولش به مصرفکننده محروم کنید، بعد از مدتی اشتیاقش به اثر را از دست میدهد. طبعا همین مساله فشار زیادی روی من داشت، اما در این سالها تحمل کردم و باز توانستم فیلمی مثل «رخ دیوانه» را بسازم. فکر میکنم خود این اتفاقات انرژی زیادی از من گرفت.
در ایام جشنواره در جمعهای خصوصی دوستانه و بعضا در نشستهای رسمی نکتهای ذهن ابوالحسن داوودی را خیلی به خود مشغول ساخته و برخی مواقع از دوستان رسانهای و همکاران هنرمند خود میخواهد که جواب این مساله را برای او بیابند که چرا فیلم «زادبوم» او به مدت 8 سال توقیف بوده و به یکباره پس از این سالها حتی بدون حذف یک فریم از آن با تغییر مدیریت سینمایی و وزیر مجوز اکران به او میدهند. البته خود او به دلیل وقفهای که سالها در نمایش این فیلم افتاد حدود 10 دقیقه از این فیلم را به سلیقه خود حذف کرده اما به میل خود، نه به اجبار کسی یا نهادی دیگر.